جدول جو
جدول جو

معنی اسکندر والی کشمیر - جستجوی لغت در جدول جو

اسکندر والی کشمیر
(اِ کَ دَ)
شاه اسکندر، والی کشمیر در زمان امیرتیمور گورکان. چون تیمور از کنارآب عزیمت جانب سمرقند کرد و بنواحی قریۀ مایله رسید در آن مرحله ایلچی شاه اسکندر والی کشمیر به پایۀ سریر سلطنت مصیر رسیدند و اظهار اطاعت و خدمتگذاری کرده نوازش یافتند. (حبیب السیرجزو 3 از ج 3 ص 154). و رجوع به اسکندر بت شکن شود، نوعی پارچه بوده است که شاید از آن کفن نیز می کرده اند:
اگر اسکندری دنیای فانی
کند بر تو کفن اسکندرانی.
عطار (اسرارنامه).
از وی (بدرالدین بن نورالدین البروی) شنیدم که وقتی بخدمت علاءالملک (ملک) الامراء و الوزراء ابوبکر الجامجی رحمه اﷲ خدمتی نوشتم و نظمی پرداختم، چون در نظر مبارک او آمد مرا یک تخت جامه برد نیشابوری و دو تا اسکندرانی فرستاد، در شکر این لطف رباعی و قطعه ای بگفتم... و قطعه این است:
چو اسکندران را معین و وزیری
از آنم فرستادی اسکندرانی.
(لباب الالباب ج 1 ص 250).
، شعر شعرای اسکندریه، شعر فرانسوی دارای دوازده هجا، و آن در مائۀ سیزدهم میلادی دررمان اسکندر بکار رفته است.
- طریقۀ اسکندرانی، طریقه ای از حکمت ممزوج بعرفان که آنرا افلاطونی نو نیز گویند و پیشوایان این طریقه فلوطن و اسکندر افرودیسی و فرفوریوس باشند. پس از مائۀ چهارم میلادی یعنی در واقع بعد از ارسطو و شاگردان او و معاصرین ایشان شهر آتن بلکه کلیۀ یونان از جهت علم و حکمت از رونق افتاد و از آن پس ارباب معرفت و هنر هر چند باز اکثر یونانی بودند، مجمع و محل جلوه و مجال ایشان اسکندریه بود، زیرا که بطالسۀ مصر که مؤسس دولت آنان یکی از سرداران اسکندر موسوم به بطلمیوس بود، در پایتخت خود یعنی اسکندریه بجمعآوری و تشویق اهل کمال اهتمام کردند و وسایل تحقیقات علمی را از کتابخانه و باغ نباتات و حیوانات و رصدخانه و غیرها از هر جهت برای آنان فراهم آوردند و حوزۀ علمی را گرم کردند. در مائۀ سوم و دوم قبل از میلاد دارالعلم اسکندریه رونق تمام داشت اماپس از آن هم تا اوایل مائۀ چهارم میلادی دایر بود. دانشمندان نامی این دوره چه آنها که در اسکندریه بودند و چه معدودی که در اقطار دیگر زیست کرده اند با یونانیان سابق یک فرق بزرگ داشتند و آن این است که در یونان بیشتر اهل علم جامع علوم و فنون بودند و اهتمام خود را مصروف بیک رشتۀ مخصوصی نمیکردند. در واقع ارسطو که آخرین حکمای متقدمین است نخستین کسی است که تشعب و تفنن را در علوم فتح باب کرده است و لیکن او نیز خود جامع بوده و تخصص اختیار نکرده است. اما دانشمندان متأخر اکثر ذیفن بوده اند و هم ّ خود را مصروف رشته های خاص کرده و آنها را بسط و توسعه داده اند و نتایج کارها و کوشش های ایشان است که معارف پروران اسلامی جمعآوری کرده و موضوع بحث و تحقیق ساخته و مکمل کرده و در رساله ها و کتب خود برشتۀ تحریر و ثبت و ضبطدرآوردند و هنگامی که مردم اروپا توجه بعلم و معرفت کردند از آن مخزن و منبع استفادۀ کامل کردند.
ابولونیوس و اقلیدس که کتاب او را در صدر اسلام بعربی ترجمه کرده اند و بعدها خواجه نصیرالدین طوسی تحریر کرده، در هندسه نام بلند دارند و هر دو از حوزۀ اسکندریه و از مائۀ سوم قبل از میلاد میباشند. ارشمیدس در کلیۀ ریاضیات خاصه جرّاثقال عالیمقام است و معاصر اقلیدس بوده و در جزیره صقلیه میزیسته است. در هیئت و نجوم ارسطرخس قائل بحرکت زمین و مرکزیت خورشید بوده و ابرخس بزرگترین منجم قدیم قلمداد شده و هر دو در مائۀ دوم قبل از میلاد بوده اند. بطلمیوس (مائۀ دوم میلادی) صاحب کتاب المجسطی مشهورترین علمای هیئت قدیم و حوزۀ علمی اسکندریه است و تعلیمات او در هیئت مبنی بر مرکزیت زمین و حرکات افلاک و غیر آن تا مائۀ شانزدهم میلادی بنیاد و مدار این علم بوده است. اراتوسطنس که در مائۀ سوم قبل از میلاد میزیسته نیز مردی جامع و حکیم بوده اما در جغرافیا و هیئت تبحر خاص داشته است. دیگر جالینوس طبیب معروف و تالی بقراط است و او در مائۀ دوم میلادی در رم میزیسته و تا زمانی که در اروپا علم تجدید نشده بود طب جالینوس تقریباً تنها دستور معالجۀ امراض بوده است. اما فلاسفه و حکما همه خوشه چین خرمن قدما مخصوصاً فیثاغورس و افلاطون و ارسطو میباشند و طبقات چند تشکیل داده اند که آنها را فیثاغوریان اخیر و اغاذیمیان اخیر و رواقیان اخیر و امثال آن خوانده اند. در هر حال چون اسکندریه بمشرق زمین متصل و از آنجا ارتباط با مصر و ممالک آسیا آسان است یونانیان در آن دوره بافکار مشرق زمینی بیشتر مأنوس شدند و این کیفیت در فلسفۀ ایشان بهتر محسوس میگردد. بعضی از متفکرین درصدد جمع میان گفته های پیشینیان و وفق دادن آراء آنها با یکدیگر بوده و یا از هر طائفه از قدما قولی را اخذ و در واقع در حکمت التقاط کرده و فلسفۀ مختلطی جمعآوری کرده و این جماعت را التقاطیون نامند. رجوع بسیر حکمت در اروپا ج 1 ص 76 ببعد شود
لغت نامه دهخدا